به پایان آمد این دفتر...


ناتانائیل٬اکنون کتاب مرا بیفکن.از آن رهایی بیاب.مرا بگذار و بگذر.عشقی که برای تو پر بارش
کردم مرا زیاده از حد مشغول کرده است.اینکه تورا دوست دارم از آنست که از من متمایزی.
در تو چیزی را دوست دارم که با من متمایز است.
کتاب مرا بیفکن.آن خود را بجوی٬آنرا که دیگری بتواند به نیکی به تو بگوید مگوی٬وبه خوبی تو بنویسد منویس.
....................................................................................................................
گر آمدنم به من بدی نامدمی      ور نیز شدن به من بدی کی شدمی
به زین نبدی که اندرین دیر خراب       نه آمدمی  نه شدمی نه بدمی