با کدام شوق؟!

دیگر از کدام روزنه

با کدام شوق

روی پنجه‌ی پاهایم

ساده‌گی کنم؟

 

در سال‌خورده‌گی این ملال

بی‌قرار

در فراق دست‌هایم

ایستاده‌گی کنم؟

 

مرا صدای جانانی

ناوک م‍‍‍ژگانی

به آرام رسانده بود

تا پوست و استخوان

 

اکنون

در چارقد خیال

با سکوت

دل‌داده‌گی کنم!