چه امیدی؟!

من یک اسیرم،اسیر لحظه های سرد تنهایی
زمستان از من افسرده می خواهد که امیدش دهم
لیکن چه امیدی؟!
امید آفتاب گرم تابستان؟!
من که امیدم،آرزویم،شکوه سرد یک صبح زمستان است
بهارم در خزانی زرد،دست می ساید
بهارم سبزیش را مدیون پاییز است
من یک اسیرم،اسیر آسمان مهربان شب