چه امیدی؟!

من یک اسیرم،اسیر لحظه های سرد تنهایی
زمستان از من افسرده می خواهد که امیدش دهم
لیکن چه امیدی؟!
امید آفتاب گرم تابستان؟!
من که امیدم،آرزویم،شکوه سرد یک صبح زمستان است
بهارم در خزانی زرد،دست می ساید
بهارم سبزیش را مدیون پاییز است
من یک اسیرم،اسیر آسمان مهربان شب
  
نظرات 6 + ارسال نظر
مانی یکشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 10:20 ب.ظ http://charand-parand.blogsky.com/

سلام . خوبی ؟؟ وبلاگ با حالی داری. راستی به من هم سر بزن. راستی اگر لوگوی من رو هم بذاری ممنون میشم !! مرسی.

دااش کوچيک دوشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 01:39 ق.ظ http://alimaadan.persianblog.com

دوست داشتن از عشق برتر است و من هرگز خود را تا سطح بلندترين قله ی عشق های بلند ٬ پايين نخواهم آورد . کوچيک تو يوسف.

افق دوشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 11:20 ق.ظ http://www.limo0o.persianblog.com

سلام. زیبا بود ! و فکر کن که چه تنهاست اگر که ماهی کوچک دچار آبی دریای بی کران باشد. موفق باشی...افق روشن

سعید دوشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 11:07 ب.ظ http://face2face.persianblog.com

سلام
همگی اسیریم .....................
اسیر آزادی ...

قلندر سه‌شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 05:18 ب.ظ http://ghalandarvaghale.persianblog.com

پرنده مردنی است.پرواز را به خاطر بسپار!

یاسی سه‌شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 09:34 ب.ظ

تنهایی اسارت نداره :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد